۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه

روزگار سپری شده ی یک مجاهد خلق - 1

نخست بگذارید از آقای محمود دولت آبادی  نویسنده ی گرانقدر کتاب کلیدر و کتابهای بیشمار دیگر یادی کنیم که عنوان این مطلب وامدار نام کتاب ایشان (روزگار سپری شده مردم سالخورده) است. 
این مطلب تلاش دارد تا نگاهی باشد به شناخت واقعیت های موجود در پس صورت انقلابی و بازشناخت هویت واقعی و خودِ اصلیِ اعضای سازمان مجاهدین، نقاب برافکنده و واضح. 
همانطور که می دانید به دلیل بسته بودن و عملکرد فرقه ای سازمان مجاهدین خلق، شناخت این گروه تنها از دو راه مطالعه ی ادبیات خود این سازمان و یا بازخوانی و مصاحبه با اعضای جدا شده ی آن میسر است. 
در این میان هرازگاهی در فضای مجازی اینترنت اسناد و مدارکی منتشر می شود که توسط اعضای جدا شده از این سازمان و یا افراد مخالف و ناراضی سازمان رجوی به بیرون درز می کند و سند طراز اول است. 
در اینجا بحث مربوط به گزارشی است که مدتی پیش تحت عنوان "عملیات جاری مهدی ابریشمچی" (گزارش از خود) در فضای وب منتشر شد. مجاهدین مانیتور پس از گفتگو با تعدادی از اعضای اسبق مجاهدین خلق به این نتیجه رسیده است که سند فوق دارای اصالت و صحیح می باشد. 

بدین لحاظ دست به بررسی و نقد این مطلب زده ایم که امیدواریم مورد توجه کنشگران و افرادی که به مطالعه در خصوص این گروه می پردازند قرار گیرد. این مطلب سراسر نگرانی ها، هراس و شکست خط فکری یک گروه بازنده را به نمایش می گذارد که قادر نبوده و نیست تا پاسخگوی نیاز های اعضا، هموندان و جامعه ی هدف خود باشد. 
پاراگراف ابتدایی این گزارش از خود بدین گونه آغاز می شود:

"سونامی، اولین ضربه مهلکش را در زمینه استراتژی به من زد و من را جا کن کرد ، بعد از جریاناتی که به شروع جنگ منجر شد و بعد بمباران و خلع سلاح و حکم شورای حکومتی قدم به قدم منو مثل یک درخت ریشه کن کرد و بطور خودبخودی بر اثر این ضربه به استراتژی سرنگونی از طریق ارتش آزادیبخش شک کردم و آنرا منتفی می‌دیدم"

توضیح: ظاهرا سونامی، نامی است که مجاهدین در سطوح اعضای ارشد برای مسائل مربوط به سقوط صدام ( پدرخوانده ی رجوی) برگزیده اند. 

در اینجا نگارنده ی گزارش به وضوح نگرانی و هراس خود در خصوص حمله ی نظامی ایالات متحده به حکومت صدام را ابراز می کند. وی ابراز می کند که "به استراتژی ارتش آزادیبخش شک کردم" که می تواند اینگونه بازگو شود که به این نتیجه رسیده که سازماندهی مجاهدین تحت پوشش ارتش آزادیبخش جهت اجرای عملیات نظامی تروریستی، در صورت سقوط صدام توسط آمریکا کاملا شکست خورده و  نابود است. البته حوادث سالهای اخیر و دست آخر وادار شدن رجوی ها به انتقال به کمپ موقت لیبرتی نشان داد که گویا این عضو گروه، بهتر و بیشتر از رهبرانش می فهمیده و پیش از آنها به این نتیجه رسیده بوده که در نبود صدام بدنه ی نظامی و تروریستی هم برای مجاهدین موجود نخواهد بود. 

"تمامی فعالیتهای را که چه بصورت جلسات و یا فعالیتهای مختلف چه گرفتن حمایتهای میلیونی و یا شخصیتهای عراقی در عراق میشد میگفتم که اینها موثر نیست و تضادی حل نمیکند "

پر واضح است که رجوی اعضای خود را با دروغ پراکنی و تغذیه از طریق جعلیات سرپا نگاه می دارد و قبلا افشا شده که حمایت ها از سازمان مجاهدین خلق یا جعلی هستند و یا با صرف پولهای کلان به دست می آیند. اما نکته جالب اینجاست که مجاهد رجوی خود اذعان می کند حمایت های شخصیت های عراقی ( منظور وابستگان صدام است) مشکلی را از این گروه حل نمی کند. تحولات امروزه ( انتقال به کمپ لیبرتی و تخلیه پادگان بدنام اشرف ) نشان داد که این دغدغه های عضو مجاهدین کاملا صحت داشته اند. 

"- وقتی میدیدم که بوش در پیامهایش دنبال تفاله های درون رژیم مثل گنجی و شیرین عبادی و نفرات تحکیم وحدت است میگفتم که آمریکا انتخاب خودش را کرده است و از ما تنها میخواهد استفاده کند ولی هرگز بما امتیازی نخواهد داد ."
ایالات متحده آمریکا در ماه های قبل به حضور گروه مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی خاتمه داد. این موضوع اگرچه با شور و شعف اعضای این گروه و ابراز انزجار طیف های مختلف اپوزیسیون همراه شد، ولی یک موضوع را مشخص کرد و آنهم اینکه تروریست قلمداد شدن و یا نشدن مجاهدین از سوی آمریکا، مشروعیت و محبوبیتی برای این سازمان به ارمغان نیاورد و گروه های اصلی اپوزیسیون، فعالین سیاسی و حقوق بشر و سایر شخصیت ها تعیین کننده ی آینده ایران هستند. در این میان جا دارد یاد آور شویم که اصولا قیاس مابین مجاهدین رجوی و سرکار خانم شیرین عبادی و آقای گنجی مضحک است. اما این مطلب بخوبی نشان دهنده ی نحوه تبلیغات درون این سازمان بر علیه اپوزیسیون و شخصیت های آزادیخواه است. 
نکته بسیار مهم دیگری که از این مطلب قابل درک است این است که مجاهدین رجوی به عنوان یک گروه تمامیت خواه و با برخورداری از رهبری از جنس ولایت فقیه توان اتحاد با سایر بخش های اپوزیسیون را ندارند و در درون گروه به بدگویی از آنها مشغولند. 

هیچ نظری موجود نیست: